3 قطعه شعر کوتاه
شعر 1
اولین شعرم که چاپ شد
پدر یک دوچرخه آورد
دومین شعرم که چاپ شد
پلیس... پدر را برد
ویتوریو دسیکا
دوچرخه را!
شعر 2
مادر شیر بود
دیر کرد
از اتاق عمل که برگشت
پستان حذف شد
از شیمی درمانی که آمد، موی سر
جراح معتقد بود:
در ادبیات ما
زلف و پستان واژه های ممنوعه است
مادر واقعا شعر بود...
شعر 3
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر، مهر مادر، جانشین ندارد.
شیر مادر نخورده، مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم.
اما، هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه می گفت:
" گوساله، بتمرگ!! "
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط کاظم احمدی
آخرین مطالب